مصاحبه با کورش تمدن (نویسنده وبلاگ کلکله)

سلام دوستان عزیزم... همونطوری که تو شماره ی قبل مجله وعده داده بودیم این هفته مزاحم کورش تمدن شدیم و سوالات شما عزیزان رو ازش پرسیدیم و ایشون هم مثلآ ! پاسخ داد... با تشکر خیلی خیلی زیاد از ایشون بابت وقتی که گذاشتن شما رو دعوت میکنم به خوندن این مصاحبه ی خواندنی :

 

1) کوروش جان اول خودت رو کوتاه معرفی کن و بگو از کی وبلاگ نویسی رو شروع کردی و انگیزت از وبلاگ زدن چی بوده ؟!    


سلام.کورش خان تمدن هستم از نوادگان کورش کبیر

اونقدری مدرسه رفتم که از عهده خواندن و نوشتن بربیام
و میتونم تابلوی مغازه ها رو بخونم البته به شرطی که خارجی ننوشته باشن و عینکم همراهم باشه.
عرضم به حضورت وبلاگ نویسی رو از سال 84 شروع کردم ولی اونموقع وبلاگ برام
حکایت دیگه ای داشت
اینجا هم که از اواسط سال 89 شروع کردم.راستش انگیزه نداشتم,چشمم رو باز کردم دیدم تو بلاگ اسکای ام
گفتم تا اینجا اومدم یه وبلاگ بزنم
بعد گفتم یه چیزی بنویسم تا فکر نکنن چلاقم و نمیتونم تایپ کنم
چند نفر اومدن تعریف کردن،منم که کلا آدم جوگیری هستم و باقی ماجراها...  

 

خب این آخری رو که خودم میدونم!

 

2) چطوری با هلیا خانوم آشنا شدی ؟!  


به سختی...  


خسته نباشی واقعآ!

 

3) روزی که خواستگاری رفتی چه احساسی داشتی ؟! الان پشیمونی ؟!   


روزی که خواستگاری رفتم خیلی ریلکس بودم

یه چیزی میگم یه چیزی میشنویدا
نکته جالب در این میان  این بود که ما رو فرستادن تو اتاق که با هم صحبت کنیم
تا ببینیم واسه هم ساخته شدیم یا نه
تو اوت 10 دقیقه به نتیجه رسیدیم که بله ما انگ همیم
هلیا داری میخونی؟آره؟
من اصلا پشیمون نیستم از ازدواجم بلکه خیلی هم راضی ام،معلوم نیست؟  

 

الان به هلیا خانوم تیکه انداختی دیگه نه؟!   

 

4) روز تولد حضرت فاطمه است و تو توی شرایطی هستی که فقط و فقط میتونی یه کادو خریداری کنی! این کادو رو برای خانومت میگیری یا برای مادرت؟!  


قطعا برای خانومم چون مادرم که اینجا رو نمیخونه...   


خب همین که این سوال در ذهن هلیا خانوم ایجاد بشه برای من کافیه!!!

 

5) ازشون بپرسین هلیا بانو رو چندتا دوس دارن و چرا؟  


هوارتا(این عدد ساخت خودمه و هنوز کشف نشده چندتا صفر داره(چونکه دوست داشتنیه دیگه اصلا این سوالا رو واسه چی میپرسی؟

من فقط در حضور وکیلم جواب میدم!  


باور کن قصدم این نیست که تو سوتی بدی و چند شب از خونه بیرون بندازنت! باور کن!!!

 

6) چرا تا حالا هیچ عکسی از خودت نذاشتی تو وبلاگت ؟   


میترسم بچه ها از قیافه ام بترسن همین دوتا بازدید کننده هم بپره

دوست دارم تا جایی که میشه این دنیای مجازی،مجازی بمونه
از اینکه قیافه و اخلاق هرکسی رو از نوشته هاش حدس بزنم خوشم میاد  


کار خوبی میکنی! راستی دقت کردی که از وقتی دیدمت دیگه واست کم کامنت میذارم!

 

7) اگر یه روز رییس جمهور بشی ، کدوم از بچه هارو میکنی معاون اولت ؟!   


اولا که مراقب حرف زدنت باش،چرا فحش میدی؟

دوما من میونه ای با بچه جماعت ندارم الکی هم واسم حرف در نیارید
ولی اگه منظورتون از بچه ها،دوستان وبلاگیه باید بگم کیامهر عتیقه ببخشید باستانی  


خب من توی دعوای تو و کیامهر دخالت نکنم بهتره! میذارم خودش جواب بده!!!

 

8) تا حالا شده پست یکی از بچه ها رو بخونی و بی خود و بی جهت بزنی زیر گریه ؟!  


اگه نمی پرسی کدوم پست بله،بین خودمون باشه یادم نیست

تو بازی صوتی شیرزاد با صدای بچه ها دل سیر گریه کردم
چند بار دیگه هم بوده ولی آخرین بارش که یادمه موقع خونده پست بانو زائر بود درباره
حسین فهمیده و شهیدان جنگ،واقعا دلم گرفت با خوندن اون پست.و همچنین پستشون درباره مادرشون  


...  

 

9) اگه یکی از ارکان نظام بمیره و به سلامتی چند روزی تعطیل شی و بخوای برنامه ی یه سفر رو بچینی ترجیح میدی با دوستان بری گردش یا با خونواده؟! حالا گیریم که خونواده! خونواده ی خودت یا همسرت؟!  


نمیتونی اینجوری من رو متهم کنی،میخوای به من تهمت بزنی؟

من مخلص همه مسئولین هم هستم تا آخرین قطره هم میمونم تا تموم بشه (چی!!!)
راستش بیشتر دوست دارم با دوست باشه
نه اینکه با فامیل راحت نباشما ولی سفر با دوست توش کمتر حرف و حدیث پیش میاد...  


یعنی وقتی با فامیل های خانومت میری بیرون حرف و حدیث پیش میاد دیگه! منظورت این بود؟!

                                                       

10)  اگه همین الان خبر بدن که آمریکا اولین موشک رو به سمت ایران شلیک کرد چیکار میکنی؟! میری بجنگی یا.... کلآ عکس العملت چیه؟!  


والا تا توی موقعیت قرار نگرفتم هرچی بگم فقط ادعاست

ولی الان میگم میرم جنگ.اصلا کاری به حکومت و این چیزا ندارم ولی
خیلی ایران رودوست دارم،با همه ناملایمتها عاشق ایرانم(باز نرید حرف دربیاریو منظورم
کشور ایرانه و هیچ جنس مونثی منظورم نیست


مگه من حرفی زدم؟! خودت ذهن آدم رو میبری اونور دیگه! حالا راستش رو بگوووو!!!

 

11) کوروش خان چرا یهو از تب و تاب افتاد بلاگت و خودت کم پیدا شدی تو بلاگستون ؟!  


نمیدونم منظورتون چیه

من از اولم بیشتر از هفته ای 1 بار آپ نمیکردم
راستش سوژه زیاد میاد تو ذهنم ولی یکم فرصتم کمه
به هرحال باید تو فرصتی که دارم از مطالب وبلاگ دوستان هم استفاده کنم
البته مواردی مثل تعطیلات عید،فوت مادربزرگ هلیا بانو و شیرزاد عزیز هم این اواخر خیلی موثر بودن...  


والله من خودمم نفهمیدم منظورمون از این سوال چیه!!!  

 

12) 5 تا از ناراحت کننده ترین لحظات زندگیتان را برایمان بگویید؟؟؟  


بیشتر مربوط به فوت عزیزانم میشه مثل فوت خواهر زاده ام که واقعا تلخ ترین لحظه زندگیمه

فوت مادر بزرگهای خودم و هلیا،فوت شیرزاد که واقعا تلخ بود
همینطور حوادث 2 سال قبل و عزیزانی که رفتن
هرچند سعی میکنم زیاد تو ناراحتی ها غرق نشم.بالاخره زندگی جریان داره و غیر از فوت عزیزان
سعی میکنم خاطره تلخی تو ذهنم جا ندم...  


خدا همه ی رفتگانت رو بیامرزه...  

 

13) دوست داری چه نوع کامنت های خصوصی ای واست بیاد؟!  


همینایی که میدن خوبه لطفا به همین منوال ادامه بدید!!!  


مشکوکی ها! هلیا خانوم حتمآ خصوصی هاش رو چک بفرمایید!

 

14) تا به حال به فکر صیغه کردن افتادی؟  


الان نه ولی یه زمانی خیلی بهش فکر میکردم

بعضی روزا چند ساعت وقتم رو میگرفت
اوایلش سخت بود ولی این اواخر استادی شده بودم تو صیغه
البته صرف فعل صیغه های ماضی یکم سخت بود،مضارع بهتر بود.  


پیچوندنم که خوب بلدی ناقلا!!!

 

15) آیا همکاران شرکت شما..بخصوص مدیرعامل..وبلاگ شمارو می خونن و می خندن به طنزات ؟! یا شایدم بخونن و گریه کنن با طنزات!!! هااا؟!  


سوال عوض میکنی؟

بین خودمون باشه ها،اصلا این اراجیفی رو که مینویسم کار مدیر عامله
خودش مینویسه میده من میزارم تو وبلاگ
نرید بهش بگید آبرومون بره ها  


کی من؟! من کی سوال رو عوض کردم؟!   

 

16) تا حالا کدامیک ازبچه های بلاگستون رو که دیدید با تصور و تجسم شما از او مطابقت داشته و کدوم خییلی تفاوت ؟!  


من زیاد بچه های وبلاگستان رو ندیدم

چند تایی از اونایی که دیدم خواننده وبلاگم نیستن
معمولا اونایی که دیدم زیاد با تصوراتم جور در نیومدن
البته اینجوری فکر نکنید که میگم بدتر بودنا،نه
منظورم اینه که مثلا فکر میکردم طرف لاغره ولی چاق بوده
و یه همچین چیزایی والا من از همه پر ایرادترم  


چاق؟؟؟!!! تیکه انداختی الان؟؟؟ من فقط استخون بندیم درشته!!!  

 

17) در کل..مثلادر محل کار وجمع های غریبه هم.. شما همیشه  شوخ طبعید..یا جدی و خشک هم میشید؟!  


این رو من نباید جواب بدم،باید از اطرافیانم بپرسید

ولی من کلا آدم ملایمی هستم
سعی میکنم شوخ باشم البته بجاش
اینجوری نیست که فقط بخندم و بقیه رو بخندونم
قطعا تو کار عصبانی هم میشم ولی خیلی کم
البته خیلی هم پیش میاد وسط دعوا خنده ام بگیره
اگه من جدی بودم که هلیا بانو ازم حساب میبرد بابا  


جدی هم که بودی دلیلی نداشت که هلیا خانوم ازت حساب ببره ها گفته باشم!  

 

18)  از کورش خان بپرسید نظرش درباره ؛رحیم مشایی؛ چیه؟  


در حال حاضر محبوب ترین چهره سیاسی_ منه

خدا عمرش بده تا بتونه کار کنه
من کشته مرده این سحر کردنشم.  


واقعآ هم خیلی داره کار میکنه ها! چند تا شغل داشت؟! تا اونجایی که من یادمه هشت تا از شغل هاش علنی بود!  

 

19) دلتان می خواهد  با کدام نویسنده ی معروف حشر و نشر داشته باشید ؟  


ترجیحا خانوم و جوان باشه و خوش صحبت و خوش بر و رو و .....  


فکر کنم تا سوال قبل هلیا خانوم کنارت بود! یه دقیقه نمیشه تو رو تنها گذاشت نه؟!  

 

20) کلا هدفتان از زندگی چیست ؟  


کلا که هیچ ولی جزئا یه سری چیزا هست

ما اومدیم چند صباحی تو این دنیا باشیم بعد بریم اونور واسه ادامه ایشاا...سعی میکنم مفید زندگی کنم
خودم رو عذاب ندم از سختی ها
واسه خودم یه سری آرزوها دارم که براشون تلاش میکنم
شاید زمونه یه سری نامردی ها داشته باشه
ولی همیشه یادم هست که من طلبی از دنیا ندارم.  


درووووود بر شما...  

 

21) بعنوان یک بلاگر طنز نگار  چه نوع ژانری رو می پسندین؟ البته من خودم آخرش هم نفهمیدم ژانر یعنی چی!!! اگه معنیش رو میدونی به این سوال جواب بده!!!  


مخفف شده ژان وار ژانه دیگه،یعنی تو اینو نمیدونستی؟

من ژانر خون و خونریزی رو میپسندم مثل کشتار با اره برقی در تگزاس
این که شوخی بود،اگه منظور در مطالب وبلاگ باشه باید بگم همه چورش خوبه
یعنی هرچیزی به جای خودش
ولی خودم ترجیح میدادم سیاسی بنویسم که به دلایلی که همه میدونید نشد و ناخودآگاه
افتادم در مسیر طنز،نمیدونم دوستان از نوشته هام خوششون میاد یا نه
برام خیلی مهمه که تو این اوضاع جامعه یه لبخند کوچیک رو لب دوستان بشونم
لبخند دوستان و یه لحظه شاد شدنشون برام یه دنیا ارزش داره(الان معلوم شد من آدم خیلی خوبی ام؟(   


ترجیح میدادی چی بنویسی؟ صدات نمیاد! یه بار دیگه بگو! اااااه تماس قطع شد!!!

 

22) اولویت های شما تو زندگی کیا و چیا هستن؟  


خانواده، دوستان و کار و تفریح  


آفرین بر تو ای مرررررد خوانواده!!!  

 

23) چقدر وقت و زمان گذاشتن برای وبلاگ درسته؟و شما خودت چقدر وقتت رو براش می ذاری؟  


نمیتونم عدد ثابتی بگم

شاید 1 ساعت عدد معقولی باشه
من بعضی روزا بیشتر وقت میزارم بعضی روزا هم کمتر
باید اونقدر وقت گذاشت که به دنیای واقعی آسیب وارد نشه
هرچند ایجاد این تناسب و اعتدال خیلی سخته  


یه ساعت؟! اونوقت فکر کسایی که با دیال آپ کار میکنن نیستی دیگه؟!    

 

24)  آدم های مجازی رو باور می کنی؟ به نظرت همینی هستند که می نویسند و تو می خونی یا نه؟  


بازم نمیشه حکم کلی داد

خیلیا همونی هستن که مینویسن و خیلیا هم دوست دارن همونی باشن که مینویسن
از اون گروه کوچکی که برای فریب دیگران خودشون رو عوض میکنن میگذرم
من چون دیدم معمولا مثبته اشخاص مجازی رو باور میکنم و اینکه زیاد واقعی شدن رو نمی پسندم
واسه اینه که دوست ندارم این باورم از بین بره  


گروه کوچک رو خوب اومدی!!!   

 

25)  خداییش تو کارای خونه کمک میکنی؟؟؟؟  


نه بابا کار خونه چیه،مردی گفتن،زنی گفتن

مرد کار بیرون،زن کار خونه
چی؟؟؟؟؟ها؟؟؟؟؟الان،اومدم عزیزم
ظرفها؟؟؟بزار این 1 سوال رو جواب بدم میام
جارو هم هست؟لباسها رو که دیروز شستم،بازم هست؟
آقای سوال کننده صبر کن الان میام
الان که رفتم یکم فکر کردم دیدم من هرکاری از دستم بربیاد انجام میدم
اصلا به اینکه این کار خانوماست اعتقادی ندارم
کار خونه مال هر دوتاست
حالا بهتر شد عزیزم؟  


دروووووووود بر هلیا خانوم...  

 

26) تا چه حد در دنیای مجازی خودتون هستید ؟! یعنی "خود ِ" دنیای واقعیتون با "خود ِ" دنیای مجازیتون چقدر به هم نزدیکن و یا چقدر با هم متفاوتن ؟  


بازم این رو باید اطرافیانم جواب بدن ولی چون الان کسی دور و برم نیست خودم میگم

به نظر خودم هیچ فرقی با هم نداره،یعنی سعی نکردم با هم فرق داشته باشن
دوست نداشتم فریب و ظاهرسازی در بین باشه
اگه اختلافی هم هست حتما ناخواسته بوده...  


باور کردم! چیه خب؟! به خدا راست میگم باور کردم!  

 

27) وبلاگ نویسی تاثیری هم روی زندگی شخصی و طرز تفکرتون گذاشته یا نه ؟  


قطعا

وبلاگ نویسی واسه خودش دنیایی هست
به نظرم اگه شرایط بحث و تبادل نظر تو پست ها فراهم بشه و انتقادپذیری هم بیشتر بشه
میتونه تمرین خوب دموکراسی باشه(دردسر درست نکن منظورم دموکراسی دینی بود


چی پذیری؟! چی چی کراسی؟! بابا من نمیفهمم این چی میگه!!! کورش جان شما تو همین ایران خودمون ساکن هستی دیگه نه؟!  

 

28) فکر می کنید مثل خیلی ها به وبلاگ نویسی معتاد شدید یا نه ؟!!! و آیا می تونید به راحتی از اینجا دل بکنید ؟!  


یه عمری دارم پشت سر محتادا حرف میزنم حالا خودم بیام محتاد شم؟عمرا

ولی دل کندن از اینجا خیلی سخته
یه جورایی بخشی از زندگیم شده
به دوستان و نوشته هاشون عادت کردم  


خب عزیز من عادت و اعتیاد هم خانواده اند! یعنی تو از همین لحظه رسمآ خودت رو محتاد بدون!!!

 

29) فرق اینجا با دنیای واقعی چیه که خیلی ها بیشتر دوستش دارند؟ آیا شما هم جزو همین دسته هستی؟  


من دنیای واقعی رو هم دوست دارم

درسته چیزای زشت تو دنیا زیاده ولی نباید عادت کنیم فقط زشتی ها رو ببینیم
دنیا زیبایی هم کم نداره
کافیه توقعاتمون رو پایین بیاریم،شاید بهتر باشه بگم به اندازه تلاشمون،توقع داشته باشیم
یکی از دلایلی که باعث میشه اکثرا اینجا رو بیشتر از دنیای واقعی دوست داشته باشن اینه که
اینجا از طریق نوشته های افراد باهاشون ارتباط برقرار میکنیم
زشتی ها کمتر به چشم میاد،همون چیزی که باید سعی کنیم تو دنیای واقعی بهش برسیم  


بعضی از حرفایی که میزنی بهت نمیاد ها ! هلیا خانوم هم داره کمکت میکنه؟!  

 

30) چقدر زمان صرف تهیه ی یه پست میکنی؟ (از سوژه یابی تا انتشار)  


معمولا دنبال سوژه نمیگردم،خودش میاد

وقتی سوژه اومد،یه تحلیلی تو ذهنم میکنم بعد تایپش میکنم
اگه ذهنم خوب یاری کنه زیاد زمان نمیگیره ولی بعضی وقتا که مغزم تعطیل باشه زمان بیشتری لازمه
وقتی یه ایده میاد تو ذهنم معمولا تا وقتی ننوشتمش بهش فکر میکنم  


میشه در مورد اون سوژه ای که دنبالش نمیگردی و خودش میاد دنبلات بیشتر با هم صحبت کنیم؟!

 

31) آیا میزان بازدید و تعداد کامنتهایی که دریافت میکنید واستون مهمه؟ و اگر جواب مثبته،چقدر مهمه؟آیا فکر میکنید یک وبلاگ خوب صرفا یک وبلاگ پر بازدیده یا خیر؟  


اگه بگم مهم نیست دروغ گفتم.اینقدر مهمه 

تو جواب یکی از سوالا گفتم که میخوام دوستان رو شاد کنم پس هرچقدر تعداد بازدیدهام بیشتر باشه بیشتر به هدفم نزدیک میشم
حتما یه وبلاگ خوب،بازدید کننده زیاد نداره
خیلی وقتا تعداد بازدیدها یه جورایی با فعالیت صاحب وبلاگ در ارتباطه
خیلی وقتا وبلاگهایی رو دیدم که خیلی هم زیبا و پرمحتوا مینویسن ولی چون با وبلاگهای دیگه در ارتباط نیستن زیاد بازدید کننده نداشتن.به نظرم اونایی که شناخته شده تر هستن مسئول هستن که این دوستان رو معرفی کنند.  


خب منم واسه همین دعوتت کردم به مصاحبه دیگه! نگران نباش از این به بعد معروف میشی!  

 

32) اگر یه روز دختر دار بشین چقدر مهریه می خواین از داماد زبون بسته!!!؟  


اصلا میخوام ببینم کی بوده که جرات کرده بیاد خواستگار دختر من؟

دختر من عمرا شوهر کنه
بلا به دور،دخترم رو شوهر بدم؟
واااااااااااااااای گفتی دختر دلم غنج (درست نوشتم؟)رفت  


گفتم دختر دلت غنج رفت؟؟؟؟!!!!! هلیا خانوم کجااااااااااااااااااااااایی؟!  

 

33) بپرسین اگه می خواستن وبلاگ گروهی بزنن با کدوم وبلاگ نویسا کار می کردن؟؟؟  


تا حالا توی لیوانی که پر از آب یخ بوده یه دفعه آب جوش ریختید؟

خب اگه اینکار رو کرده باشید میبینید که لیوان به فنا میره
طبق همین اصل منم دوست دارم با وبلاگ نویسی کار کنم که بتونه با نوشته هاش
خواننده رو تا حد مرگ ناراحت کنه.اینجوری بعد از خوندن پست من اگه
شانس باهام یار باشه دچار همان شکستگی درونی میشه
شایدم دوست داشته باشم با طنز نویسی کار کنم که در عین طنزنویسی خیلی رعایت
کنه کلماتی که در نوشته اش استفاده میکنه عفت کلام حفظ بشه.حالا خودتون بگردید پیدا
کنید وبلاگ موردنظرم رو...  


شایدم دوست داشته باشم یعنی چی؟! یا دوست داری یا دوست نداری دیگه!!!  

 

34) از نظر شما وبلاگ یک رسانه است یا یه دفتر خاطرات و یا فان؟  


هرکسی میتونه استفاده ای از وبلاگ بکنه.به نظر من واسه شخص میتونه دفتر خاطرات باشه

یا فان یا هرچیز دیگه ای ولی واسه خواننده وبلاگ میشه رسانه.رسانه ای هستش که مخاطب اگه باب میلش باشه میره یه جای دیگه،یعنی یه جورایی یه عالمه
حق انتخاب هست  


منظورت اگه باب میلش نباشه بود دیگه؟!  

 

35) فکر میکنید چقدر با زبان طنز میتونید رو مخاطبتون تاثیر بذارین و اونو به فکر فرو ببرین؟  


چی بگم والا

همیشه سعی میکنم تا جایی که راه داره علاوه بر خنده مطلبم یه چیزی واسه فکر کردن هم
داشته باشه حالا اینکه چقدر موفق بودم دیگه باید از مخاطبین بپرسی  


نمیخوام ناامیدت کنم! همین که سعی میکنی خوبه!!!  

 

36) بهترین خاطره ات از سفر به آذربایجان چی بود؟   


اون سفر پر از خاطره بود ولی چیزی که اصلا از ذهنم نمیره آدرس پرسیدن و پیدا کردن رستوران

سنتی تو تبریز بود(میدان بارنج)شرح مفصلش تو پست سفر آبگوشتیم هست  


اینو نپرسیدم که تبلیغ پستت رو بکنی هااا!!!  

 

37) فکر کنین یه روز از خواب بیدار میشین و می‌بینین تمام زندگیتون تا حالا یه خواب بوده. تمامش. همه‌ی آدمایی که شناختین؛ تمام خاطراتتون؛ خلاصه که همه‌چی. چه احساسی بهتون دست میده؟ چیکار می‌کنین؟ و دوست دارین ببینین تو چه شرایطی هستین؟  


بلند میشم میرم یه لیوان آب خنک یا یه نوشیدنی(مجاز) میخورم بعد دوباره میخوابم شاید

خواب بعدی بهتر باشه،اگه خوابم خوب بود دیگه بیدار نمیشم ولی اگه بد باشه دوباره بیدار میشم
دوست دارم وقتی بیدار میشم ببینم تو جزایر قناری و کنار دریا روی تخت دراز کشیدم و
یه سایه بون بالای سرمه و نوشیدنی خنک هم کنار دستمه و باقی ماجرا....  


اگه چیز دیگه ای هم خواستی بگو ها... تعارف نکنی یه وقت!  

 

38) چقدر لازمه آدم تو زندگیش جدی باشه به نظرتون؟ اصلا چه چیزایی رو باید جدی گرفت؟  


جدی بودن تو زندگی لازمه،ولی نباید زندگی رو زیاد جدی گرفت

جدی بودن بیش از حد فقط آدم رو خسته میکنه
به اصطلاح روزگار میگذره چه سخت بگیریش چه راحت
با سخت گرفتم زندگی به آدم زهر میشه
خیلی از حوادث سخت رو میشه با شوخی گرفتن گذروند  


اینی که گفتی واقعآ اصطلاح بود؟!   

 

39) احیاناً شما با جناب تمدن استاندار تهران و رئیس اسبق دانشکده خبر نسبتی نداری؟ اگه داری تعارف نکن ها بگو!  


اصلا درست نبود من اینقدر با صداقت به سوالاتون جواب بدم اونوقت شما بیایید به من فحش بدی

متاسفانه 1 بار ایشون رو از نزدیک دیدم که امیدوارم دیگه قسمتم نشه
اونقدر اراجیف گفت که کم مونده بود پاشم برم جلو یه چیزی بهش بگم و...  


بری چی بگی مثلآ؟ بگی منم اسمم تمدنه و از دیدنتون خوشبختم و اینا دیگه؟!

 

40) کدوم یکی از دوستهای مجازیتون رو دوست داشتین ببینید؟  


ممنون میشم اگه این سوال رو نپرسید

من وبلاگ همه دوستان رو میخونم و همه رو دوست دارم
حسم نسبت به همه دوستان یه جور نیست ولی همشون برام عزیز و محترمن
از همینجا میخوام به بهنام بگم تو جز اونایی که دوست داشتم ببینم نبودی(واااای چه حالی داد(  


آرههههههه؟! باشه.... مصاحبه تعطیله آقا من دیگه با این مصاحبه نمیکنم.... حرف آخرت رو بگو من کار دارم! :  

 

والا هرچی منتظر موندم نشنیدم ازم تشکر کنی پس زحمتش میفته گردن خودم
از فرصت استفاده میکنم و از کورش خان تمدن بابت اینکه قبول زحمت کردن و به سوالات
با کمال صداقت جواب دادن تشکر میکنم،واقعا زبونم قاصره که بتونم تشکر کنم
کورش خان ممنون که با مصاحبه ات باعث شدی این مجله هم رونقی بگیره و بازدید کننده ای
داشته باشه

از دوستانی که ناخواسته باعث رنجششون شدم عذرخواهی میکنم و امیدوارم بنده حقیر رو ببخشند...

 

خب باشه منم کینه ای نیستم! حالا که میگی ناخواسته بود میبخشمت!