ایها الناس بدانید و آگاه باشید 5 نفر از از اعضای بلاگستان از اقصی نقاط کشور متحد گشته اند و عهد بسته اند تا چنانچه اگر در کوچک ترین سوراخ ِ کوچکترین روستای فلا شهر ِ فلان استان کشور به فلان مورچه ای تجاوز شود یا حق فلان سوسک حمامی در فلان فاضلاب شهر خورده شود از چشمان ریز بینشان دور نماند و در پی احقاق حقشان داد سخن در دهند و بنویسند و بنویسند و بنویسند که جز نوشتن هنر دیگری ندارند...
برای دانستن عمق فاجعه می توانید به حسن سابقه و بعضا سوءسابقه این جماعت تشکیل شده از اراجُل (به گمانمان جمع رجل باشد بر وزن اراذل) و نسوان محترم رجوع کنید..
محمد و نیما که معرف حضور همگان هستند .. روزگاری چنانچه این یکی برای وبلاگی کامنت میگذاشت آن یکی پشت سرش کامنت نمی گذاشت روزش شب و بالعکس نمیشد.. یادمان هست که این وضع تا جایی ادامه پیدا کرد که تفاهم بسیط و علاقه و الفت بیش از حد خرج شده آن دو به هم ، شهره خاص و عام شده بود و مایه حسرت هر عاشق و معشوقی گشته بود...این دو عاشق دل خسته تخصص دارند در مجله – وبلاگ و تجسس و نیش و کنایه و قس علی هذا..
پوریا .. چه عرض شود!! این طفلی از ما می ترسد و بیم آن داریم که اگر به او بگوییم بالای چشمت ابروست خدای نکرده شلوارش را خیس نماید .. قلمش طنازانه است و بسی گیرا.. البته نه آن گیرا این گیرا. یعنی اگر به بنی بشری گیر بدهد تا سر حد مرگ او را شکنجه روحی خواهد کرد نمونه اش همین همکلاسی بی نوایی که خیر سرش عاشقش گشته.. نکته مهم این است که پوریا شاعر است و از قدیم گفته اند که از شاعران بترسید..
تیراژه: گویا از بین این جمع پنج نفره این یک نفر از همه مان قابل اعتماد تر هست... لذا مراتب اردات خود را اعلان میداریم و پیشاپیش پوزش می طلبیم به جهت مشکلاتی که از طرف ما برایشان ایجاد میشود( "احتمالا " هم ندارد " قطعا" ایجاد میشود)...
و اما ...
شخص شخیص خودمان .. آنهایی که از نزدیک مارا میشناسند و از زهر زبان ما اطلاع دارند و بعضا هم در امان نبودند به آنهایی که اطلاع ندارند بیان دارند میزان تلخی نیش و کنایه هایمان.. من باب آمادگی دفاعی و رزمی عرض نمودیم..
میگویند مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید..
با تشکر
اسپرسو