نیما هم به کوزه افتاد

 

 ماه اردیبهشت ماه عجیبی بود.. بماند از روز های تلخی که بوی مرگ می داد..
گویا ملک مرگ از سرمان گذشته و ننه بلقیس بر سرمان نشسته که ملت دور و اطرافمان بعد از یک دوره عزاداری فرت و فرت عاشق میشوند..
نمونه بارزش همین نیما (دکتر جان)..
 احتمالا شنیدید که بهرام که گور میگرفتی همه عمر  و این ها را.. دور از جان نیما هم به کوزه افتاد.. البته کوزه عشق و عاشقی.. یک عمر همه را از این امر حذر می داشت و بر همگان خرده میگرفت(خدا می داند البته خودش می گوید چنین نیست!!)  و حالا... بماند...
 

عادت داریم به زوج های عاشق هدیه می دهیم این پست را هدیه می کنیم به نیما و بانو...
 

مراحل عاشق شدن دو کبوتر خوش پر و بال:
 

مرحله اول: تولد عشق( اول عشق و عاشقی):   

 

در این مرحله همه چیز رنگ عشق دارد... نگاه.. صدا.. گوش.. بینی.. و در آخر لب!!!!
 له له شنیدن یک کلمه چنان از خود بی خودت می کند که وادار می کند در مستراح هم همراهت , همراهت باشد مبادا معشوق بزنگد و تو در وضعیت دفع باشی...
تلاقی نگاه حکم بهشت را برایت دارد.. عجیب آنست که در این مرحله پلک هایت دراز تر.. چشم هایت درشت تر و صدایت نازک تر می شود.. 
 

مرحله دوم: تولد ازدواج(اواسط عشق و عاشقی و اوایل ازدواج)   

 

در این مرحله باز همه چیز لعاب عشق را به همراه دارد.. این بار البته پر رنگ تر و تخصصی تر است که به ما و شما مربوط نیست...
هنوز زمزمه معشوق در گوشت زنگ می زند و تو را به سوی او فرا می خواند .. این جاست که پشت سر هم هر دو ثانیه یک بار به همسرت زنگ بزنی نتیجه اش بشود سیل اخطار های رسیده .. اعم از سر کار, نیروی انتظامی یا مخابرات.. اما چه باک که تو عاشقی...
 

مرحله سوم: تولد فرزند(اواسط تاهل)
 

این مرحله رنگ و لعاب عشق , بوی پی پی و استفراغ بچه گرفته و شدید تحت تاثیر عر زدن های شبانه کودک قرار می گیرد..
در این مرحله گوشت دیگر صدای زنگ معشوق را نمیشنود چون پر است از خواهش ها و تمنا های کودکی که هووی معشوقت گشته..
زنگ های دو ثانیه یک بار اما هنوز ادامه دارد ولی محتوا فرق کرده.. دوست دارم ها به" شیشه یادت نره".." پوشک یادت نره".. "شیر خشک و سرلاک یادت نره" تبدیل شده.. و لاو ترکاندن های معشوقت هم به صورت "چشم حتما".. یا "باشه میخرم" دگر دیسی داشته...
در این مرحله چشمانت ریز تر از بیخوابی, و صدایت رساتر گشته من باب به گوش رساندن جمله" شیر خشک براش بگرفتی؟؟!!!" به معشوق ,  گوش هایت ایضا شنوا تر گشته جهت شنیدن" بله براش بگرفتم"!!!!
 

مرحله چهارم: زندگی زناشویی (اواخر عشق و عاشقی)
 

این مرحله گهگاهی از پس روزمرگی های عجیب و غریب , و قر و قمیش های بی پایان کودک غبار عشق را می تکانی و با دیدن عکس های مکش مرگ مای دوران جوانی تان عشق رنگ و رو رفته را تازه می کنید و به معشوقتان می گویید: آقا یادته اینجا منو بوسیدی من از خجالت هفت رنگ شدم.. و معشوق خنده ای از ته دل می کند می گوید: خودم هم شرم حضور داشتم یادته چقدر فیلم برداره اصرار داشت که حتما ببوسمت.. انگاری مخیواستم اونو ببوسم!!! اگر زوج پر از تفاهم و ادراکی باشید در این مرحله خاتمه می یابد و به زندگی پر از ثمرتان مینگرید و از زندگی ساخته شده لذت می برید.. در این مرحله شاید دیگر خنجر ابرویت آنقدر تیز نباشد و لب هایت بوی آتش ندهد.. اما به معشوقت چنان عادت کردی که شب بی او خوابت نبرد...
در این مرحله شاید ژست گرفتن های معشوقت خنده دار باشد مخصوصا با آن پاهای پرانتزی خم شده و کله تاس و بینی در آفساید قرار گرفته و شکم ور قلمبیده ..اما خوشحالی که او هست..
در این مرحله شاید از شنیدن "دوستت دارم" چنان بزنی پس سر معشوقت و ضد حالی نصیبش کنی که از همه دوست دارم های تمام عمرش پشیمان شود اما باز هم ته دلت قنج میزند که عمرت را بیهوده فنای یک پا پتی قدر نشناس نکرده ای...
این مرحله از عشق فراتر است گویا.. 
 

یادآوری:باشد که از این هدیه خوشتان بیاید زوج مذکور..
 

وباز یادآوری: مدیونید اگر فکر کنید ما به عاقبت عشق و عاشقی چنین دل خوش داریم ها.. این را نوشتیم تا زوج نورسیده هنگ نشوند خدای نکرده و به آینده امیدوارشان کنیم...در ضمن باز هم مدیونتان می کنیم اگر فکر کنید ما سن مادر بزرگهایتان را داریم که این چنین خبره ایم در امور عشق و عاشقی.. این یک تصور کودکانه است فقط کافی است با چشم بصیرت خوانده شود...:دی